MOON & MY FEELING
MOON & MY FEELING
تاریکی

آشفته ام...

تنها صدایی که در گوشم می پیچد صدای ساعت روی دیوار است...

سرسام آور است...

دوباره ساعت شنی را می چرخانم...

و دوباره شن ها سرازیر میشوند...و دوباره شروع میشود...

بی نتیجه است!

این همه تقلا را می گویم...این همه تلاش...

و من دوباره در سکوت غرق میشوم...

چشمانم را روی هم می گذارم...اما فایده ای ندارد...

خوابم نمی رود...آرام نمی شوم...

صدای ساعت دیوانه ام کرده است...!

چراغ ها خاموش است...خانه ام تاریک...

و من حتی قصد ندارم یک شمع روشن کنم...!

پس چگونه باید از زندگی توقع داشته باشم؟!!!

بگذار همان تاریک بماند...همان خاموش...

دوباره ساعت شنی را بر می گردانم...چقدر مسخره!

اما من دیگر به هیچ چیز لبخند نمی زنم...

سرم تیر میکشد...نکند می خواهد منفجر شود؟!

نه...توان این یکی را ندارم...

چقدر زود روی وسایلم خاک نشت!...

چقدر زود سکوت ماند و صدای ساعت و من...تنها...

لحظه های خوب آنی بود و این ثانیه ها جاودان!

و من تنها...

دیگر حتی خون هم آرامم نمیکند!

شاید دست کشیده ام از ماهیتم!...            نمی دانم...

می دانی به جایی رسیده ام که حتی نوشیدنی زندگی بخشم *سرد*م میکند!...

چقدر خانه را خاک  گرفته!

خنده دار است...تو یک نفر بودی...اما حالا من همه چیز و همه کس را از دست داده ام!

میفهمم...چقدر ارزشمند بودی...چقدر وابسته بودم...

خسته ام!

دیگر ساعت شنی را برنمی گردانم...بگذار تمام شود...بگذار خالی شود...

درست مثل خودم!

خالی شده ام...


نظرات شما عزیزان:

leila
ساعت15:41---4 آذر 1394
vaghti dashtam postato mikhoondam yade zangaye enshamoon oftadam zamani ke ba sedaye ghanget kalame haro too gooshemoon najva mikardi ey kash bazam zangaye ensha yi bood to boodi fahzadi ta bazam sedat to kelas enekas kone amma aman az saat sheni ke bema nahib mizane oon che gozasht gozasht age ye arezooye mahal dashtam ekhteraye mashin zaman bood
پاسخ:منم دلم برای اون روز ها تنگ شده...کاش می شد بعضی از لحظه ها دوباره تکرار شوند...ممنونم لیلای عزیزم


Sahel
ساعت22:04---27 مهر 1394
گاهی در عمق تاریکی ها کسی روشنایی قلبت می شود ...
تو را در آرامش نگاه و صدایش غرق می کند ...
و بی تابی را سهم هر لحظه ات می سازد..
و به راستی که این بی تابی چه زیباست...
پاسخ:کاملا موافقم ساحل عزیزم... بعضی ها لایق فراتر از دوست داشتنند...


ghazal
ساعت18:31---14 مرداد 1394
سلام عسل جونم
نوشته هات فوق العادس من بیشتر از همه از این پست لذت بردم خیلی خوب و زیبا محیط اطرافشو توصیف کرده بودی واقعا زیبا و قشنگ بود
پاسخ:مرسی عزیزم


fetemeh
ساعت17:14---13 مرداد 1394

سلام عسل جون
لذت بردم ازین پستت از نوع نوشتنت از توصیفت از تنهایی به ساعت شنی
خیلی زیبا بود.غم انگیز ولی تاثیر گذار
منتظر پست های قشنگ بعدیت هستم


پاسخ:ممنون فاطمه جان .خودمم فکر میکنم ساعت شنی توصیف خوبی بود...توصیفی که منظور نوشته رو خوب میرسونه... بازم بهم سر بزن عزیزم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





asal | دو شنبه 4 مرداد 1394برچسب:, |
About

لمس تاریکی جرئت می خواهد...!

Email | Profile
Design
Categories
Authors
Archive
Links
Other

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 300
بازدید کل : 3111
تعداد مطالب : 72
تعداد نظرات : 177
تعداد آنلاین : 1