MOON & MY FEELING
MOON & MY FEELING
ابدیت

نمی فهمم یعنی چه؟!اصلا مگر می شود؟؟

واقعا خنده ام می گیرد...!

ببینم مگر نمی دانید تا چه حد درگیرم...

مگر نمی دانید من چی هستم...

چه نگرانی های زجرآوری دارم...

چه حسرت های ساده ای...اما حسرت !

مگر نمی دانید تنها مانده ام...تنها مانده ام با توانایی و قدرتی که در حالی که از من محافظت می کند دارد مرا

از پا درمی آورد!!!

قدرتی که از درون دارد مرا از هم می پاشد!

جنگ درونی ام...بین احساس و غیزه ام...

بین الان و ماهیت گذشته ام...

این همه دغدغه غیرقابل درک!...

خنده دار است !

جمله خودتان را می گویم

                                     *موجود ابدی*...

ابدی ؟؟! کدام موجود ابدی؟!

فناناپذیر!جاودان!

شما مرا می گویید؟...ببینم کجای من شبیه موجود جاودان است؟!...

کجای من به ابدیت می خورد؟!...

من همین الانشم مرده ام...فقط جسمم در حرکت است!

اما من مرده ام...ببینم در چشمانم روح زندگی می بینید؟...

بر لبانم لبخند حقیقی می بینید ؟...

می توانم دوباره عشق بورزم؟...

می توانم دوباره زندگی ام را جمع و جور کنم ؟...

احساسم...روحم...مرده !!!

کدام موجود ابدی!اصلا ابدیت تا کجاست؟!...

باید یک نفر باشد...باشد تا زنده ام کند...

تا در من نفس بدمد...تا روحم را برگرداند...

بگویید هست و می آید!!!

من با همه قدرتم به ظرافت نیاز دارم...!

موجود به اصطلاح ابدی نفس هایش به شماره افتاده!...

می توانم امید وار بمانم؟...تضمینی هست؟...خواهش می کنم صادق باشید!

روحم را برگردانید...زندگی ام را برگردانید...

ابدیت را نمی خواهم...!!!


نظرات شما عزیزان:

bahareee
ساعت19:53---19 شهريور 1394
سلام دوست عزیزم واقعا ازت ممنونم برای پست های زیبات...فوق العاده هستن.... من با خوندن این نوشته ها تازه متوجه شدم که چه دنیای عجیبی دارن......تو بااین که خودت یه انسانی ولی کاملا تونستی درکشون کنی...و خیلی قشنگ و زیبا تونستی باورشون کنی...عسل جان ازت میخوام که هر چ زودتر دوباره پست بزاری چون با خوندن این نوشته ها واقعا یه حسه عجیبی پیدا کردم ک اصلا تاحالا نداشتم و ازین بابت خیلی خوشحال واز تو ممنونمموفق بااااشی
پاسخ:سلام بهاره جان واقعا ازت ممنونم لطف داری... بازم بهم سر بزن عزیزم


Parastoo
ساعت22:16---30 مرداد 1394
واقا نميدونم چي بگم نوشته هات در عين سادگي كلي حس درونشون هست. واقا حس رو منتقل مي كنن حسي كه خودشون دارن و فرقش با چيزي كه ما ازشون مي دونيم~
پاسخ:واقعا ممنونم ازت.خوشحالم که تونستم احساسشونو بدون دروغ و اغراق منتقل کنم...


fatemeh
ساعت17:32---13 مرداد 1394
اشک تو چشام جمع شده الان که این پستت رو خوندم
حسشون رو درک کردم یه لحظه
عذابی که گفتی رو انگار تو یه لحظه منم کشیدم
امید وارم واقعا بشه امیدوار بود
ازت میخوام پست جدیدی که میخوای بزاری امیدوارانه تر باشه
از نیمه ی پر لیوان از جنبه ی مثبت
میخوام حس مثبتش رو هم درک کنم
متشکرم عزیزم …
پاسخ:باشه عزیزم .خودمم خیلی دلم میخواد امیدوارانه تر باشه... فکر میکنم گاهی واقعا لازمه چشماتو روی چیزا تلخ اما واقعی ببندی و به خودت این حق و بدی که شده حتی برای چند ساعت دور از هر چی به آرامش برسی...


baran kocholo
ساعت0:13---20 تير 1394

فوق العاده بود حسِ درونیِ یه خون آشام نسبت به موجودی که هست


پاسخ:ممنون دوستم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





asal | جمعه 19 تير 1394برچسب:, |
About

لمس تاریکی جرئت می خواهد...!

Email | Profile
Design
Categories
Authors
Archive
Links
Other

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 300
بازدید کل : 3111
تعداد مطالب : 72
تعداد نظرات : 177
تعداد آنلاین : 1